لطفا توجه داشته باشید ، من آخر هفته وبلاگم را می نویسم. این نه بخشی از حجم کار من است و نه در شرح شغل من. من از اعتصاب #USS پشتیبانی می کنم.

مدتی پیش شروع به نوشتن مقاله کردم. این یک پروژه متشکل از روشهای بزرگ است. ما داده های کوهستانی داریم و باید تولید مقاله های ژورنالی را شروع کنیم.

حدود دو سوم راه را برای اولین بار از کاغذ برش اول ، فهمیدم که از شمارش کلمات استفاده می کنم. این طور نبود که استدلال کارایی نداشته باشد ، بلکه فقط حرف های بیشتری را می زند تا اینکه مجبور شدم آن را انجام دهم. مجبور شدم به نوعی راه حل پیدا کنم ، یا با نوشتن مجدد و ویرایش ، یا انجام کار دیگری. ویرایش پایین بسیار دلهره آور به نظر می رسید ، بنابراین کاغذ را کنار گذاشتم.

صبح روز بعد از دانستن مشکل کاغذ از خواب بیدار شدم. مجبور شدم این استدلال را ساده کنم - و من فقط می دانستم چگونه این کار را انجام دهم. اما من همچنین با استفاده از یک مجموعه داده متفاوت ، ایده دیگری را برای مقاله دیگری داشتم. من الان یک کاغذ در ذهنم نداشتم بلکه دو مورد داشتم. علاوه بر این ، من دقیقاً می توانم ببینم که این مقاله جدید چگونه باید طی شود - بنابراین من روی این مقاله شروع کردم. من مقاله اصلی مشکل ساز را نشسته ام ، در حالی که من روی ایده جدید کار کردم. و این یکی خیلی سریع نوشته شد ، و پس از برخی از اضافات و تغییر از نویسندگان ، به ژورنال هدف خود رفت.

اما سپس به مقاله اصلی برگردید.

من مقدمه اصلی این مقاله را بررسی کردم و تصمیم گرفتم که به جای نوشتن یک طرح جدید ، من واقعاً نیاز به نوشتن تحلیل طولانی دارم. بنابراین مجبور شدم از وسط بنویسم ، چون واقعاً هنوز نمی دانستم کاغذ چه کاری انجام خواهد داد. اما می دانستم که این داده ها بسیار قانع کننده هستند. همانطور که نوشتم ، مشکل اصلی را که مقاله به آن پرداخته و برای توضیح نیاز داشتم ، تهیه کردم. فقط و فقط پس از آن من چکیده را نوشتم. و نوشتن چکیده به من فهمید که این مقاله مشکل ساز به یک تئوری اجتماعی مهم نیاز دارد تا به آن توضیحی بدهد. فهمیدن این بدان معنی بود که من بالاخره توانستم دوباره به ابتدا برگردم و دوباره کاغذ چادری را شروع کنم.

همه خوب کمی ناامید کننده است اما من به جای اینکه به برنامه اصلی خود ادامه دهم ، دو مقاله بهتر را با دنبال کردن احساس روده من در مورد کاغذ یکی دریافت کردم.

تصادفا ، در همان هفته ، یک محقق دکترا به من گفت که با بخش بحث و گفتگو خود دچار برخی مشکلات شده است. او در حال یافتن تکرار چیزهایی بود که قبلاً گفته بود. او گفت ، وی با تکرار مشکلی روبرو نبود ، اما این احساس می کرد که شاید آنچه در فصل های نتایج رفته همه باید در بخش بحث باشد.

من پیشنهاد کردم که او کمی از احساس روده خود پیروی کند و فقط آنچه را که فکر می کرد را امتحان کنید. شما فقط می توانید با دیدن یک بازی کوچک و پیدا کردن آنچه ممکن است اتفاق بیفتد ببینید که آیا چیزی در جریان است.

551960659_e58bab09ea_o.jpg

چه حسی در این مورد وجود دارد؟

احساس روده نوشتن دانشگاهی. این یک چیز واقعی است این در مورد پیدا کردن نگارش سخت نیست ، اگرچه ممکن است واقعیت داشته باشد. این در مورد گیر نیست. نه. این حس ناسازگار است که کارهایی که شما قصد داشتید در واقع انجام دهید ممکن است کارایی نداشته باشد ... چیزی اتفاق می افتد و شما نمی دانید این چیست ...

اینها در واقع فقط احساسات نیستند. آنها اینگونه هستند ، اما درکهای جدید نیز در حال ظهور هستند. شما تجربه ای دارید - نوشتن ، نوشتن ، نوشتن ، اوه این درست به نظر نمی رسد - و سپس اوه ، می بینم ، در مورد آنچه در واقع اتفاق می افتد ، به درک درستی می پردازید که چه اتفاقی افتاده است.

دریافت از اوه این احساس درستی با اوه ندارد ، من می بینم تقریباً لحظه ای است. یا می تواند مدتی طول بکشد. گاهی اوقات ، بله ، مدت زمان طولانی ، اگر فقط اجازه دهید همه چیز در حالی که به وظایف دیگر می روید ، از بین برود.

اما شاید شما توانایی پرداختن به این مسئله را ندارید که فقط تلاش کنید آنچه را که انجام می دهد مسیر خود را طی کند. اگر اینگونه باشد ، شما باید برخی از فرصتها را ایجاد کنید - شاید به همین دلیل ، یا شاید به همین دلیل باشد - برای کمک به لحظه ای اوه من می بینم . و شما باید ایده های جدید خود را آزمایش کنید تا ببینید که آیا این مشکل را برطرف کرده است یا خیر. یا نه. شاید شما فقط باید به اصل برگردید و در آنجا کارهای بیشتری انجام دهید تا ببینید که آیا این مشکل قابل رفع است یا نه.

این احساسات روده دانشگاهی در واقع اولین تجلی یک فرآیند تشخیصی ، استفاده از دانش ضمنی برای تشخیص و سپس حل یک مشکل است. وقتی می نویسیم ، می نویسیم ، می نویسیم ، این تجربه ، تخصص و فهرست آثار قبلی ما است که تولید اوه این درست به نظر نمی رسد . اما من متخصص نوشتن آکادمیک نیستم که می شنوم می گویید؟ خوب شاید نه ، اما همه ما تجربه فراوانی از طریق خواندن کارشناسی و کارشناسی ارشد - و نوشتن داریم. بسیاری از این ممکن است ناگفته و ناسازگار دانستن باشد ، اما هنوز هم یک پایگاه دانش هر چند ناقص است.

اگر این مجموعه دانش نوشتن آکادمیک است که شما ایجاد کرده اید و منجر به این حس ناخوشایند می شود که نوشتن آنگونه که باید نیست ، پس ارزش توجه دارد. بعضی اوقات شما نمی دانید چه می دانید. به جای اینکه این احساس ناآرامی را نادیده بگیریم ، ارزش آن را دارد که حداقل با این کار طول بکشد ، تا زمانی که طول بکشد تا ببیند مبنایی برای نگرانی وجود دارد یا خیر.

و نتیجه مهم نیز مهم است - هرچه تجربه بیشتری داشته باشیم و هرچه دانش را از تجربه با تأمل و یادگیری بیشتر به منظور ساخت یک رپرتوار تشخیصی خود بسازیم ، بهتر می توانیم از آن احساسات روده استفاده کنیم.

بنابراین پیام patter برای روز - این احساس روده دانشگاهی را از دست ندهید. تخصص زیرزمینی شما ممکن است در تلاش باشد تا سطح آن را تحت تأثیر قرار دهد.

اعتبار تصویر: incene 2007